آیا من به مشاور کنکور نیاز دارم؟
“من نیازی به مشاوره کنکور ندارم!” این جمله ای است که از سوی بسیاری شنیده میشود! هرچند نسبت به سالیان گذشته جملات مشابه این کمتر به گوشمان میخورد ولی هنوز اکثریت دور و بری هایمان را افرادی با همین عقیده تشکیل میدهند. تاکید این نوشته روی مشاوره تحصیلی و مخاطب آن همه دانش آموزان هستند ولی احتمالا موافق باشید که این نکته درباره بسیاری جنبه های دیگر هم صادق است. نویسنده این متن زمانی که در جایگاه دانش آموز قرار داشت به شدت پایبند به این باور بود و آن را به عنوان یک برتری برای خود میستایید!
دریغ از ذره ای زمان گذاشتن برای شنیدن سخنان و تجربه های دیگران! خود را فرد دانا و بالقوه توانایی میپنداشت که درصورت مشخص کردن هدف خود، با اراده آهنین و به تنهایی میتوانست از پس رسیدن به آن بربیاید، هرچه که باشد! اکنون که نگاهی به گذشته میکنم میبینم که بخش بزرگی از نحوه تفکرم را دیگر نمیپسندم. درست است که همچنان به این گزاره پایبندم که هیچ عامل محیطی ای (که نامش را شرایط، موقعیت، امکانات و … میگذاریم) نمی تواند جلوی خواست و تلاش فرد مصمم را بگیرد و مانع نهایی برای پیمودن راهش باشد ولی درطول سالیان گذشته درباره تعامل با دیگران و مشورت کردن با آنها (بویژه کسانی که تا حد زیادی شایستگی خود را ثابت کرده اند) تا حد زیادی دید جدیدی کسب کرده ام. دیگر به کسی اصرار نمیکنم که شیوه ای را پیش بگیرد که من درپیش گرفتم!
بیایید با این آغاز کنیم که مشاور کیست و مشاوره چیست و انتظار داریم چه نقشی ایفا کند. به نظرم پاسخ را میتوان خیلی خلاصه بیان کرد: پشتیبانی! به بیان دقیق تر، “کمک” کردن، راهنمایی و هموارتر کردن مسیر شما برای موفقیت. چیزی که حائز اهمیت فوق العاده ایست این است که هرکس برای رسیدن به موفقیت راه ویژه خود رو پیش رو دارد و هیچ یقینی وجود ندارد که کاری که برای فرد یا افراد دیگری جواب داده برای شما هم همانقدر پرفایده باشد. توجه به این نکته جزء لوازم کار یک مشاور خوب به شمار میرود.
یک دانش آموز نمیتواند ارتباط دلخواهش را با یک درس برقرار کند، دیگری دائما نگران این است که آیا زمان کافی برای رسیدن به موفقیت در اختیار دارد یا دیگر دیر شده، بعضی ها هم به طور کلی از روند یادگیری و تحصیلشان احساس رضایت دارند اما قادر نیستند سر جلسه آزمون های آزمایشی یا امتحان ها عملکرد شایسته ای از خود نشان دهند. بدیهی است که نیازهای هریک از این افراد از حیث دریافت مشاوره متفاوت است و انعطاف پذیری در انتقال تجارب از شرایط یک مشاور خوب تلقی میشود. اینجاست که ذکر نکتهای اهمیت بسیار پیدا میکند و آن هم اینکه تخصص و زمینه آموزشی یک مشاور از جمله احاطه به روانشناسی تحصیلی و فردی و رشته های مرتبط دیگر میتواند بسیار کمک کننده باشد ولی نمیتوان از فوایدی که پشتیبانی گرفتن از افراد موفق در زمینه مورد نظرمان دارد، چشم پوشید. (با کمی اغماض، در زمینه کنکور سراسری منظورمان همان رتبه های برتر آزمون های گذشته و افراد مشابه شان است) فردی که تا همین چند سال پیش در جایگاه شما بوده و کم و بیش با همه موانع مسیرتان (که برای خود غیرقابل عبور میبینید) برخورد داشته و تا حد زیادی با موفقیت آن ها را پشت سر گذاشته. (قطعا این افراد هم به مشکلات زیادی بر میخورند!). یادمان نرود که پشت آن عددی که برای معرفی رتبه های برتر کنکور استفاده میشود (و حداکثر یک کلمه “منطقه” یا “کشوری” بعد از آن میآید!) شکست ها و پیروزی های فراوانی نهفته. با یک محاسبه سادهی مزایا و معایب بهره گیری از چنین اشخاصی و نیز بررسی نتایجی که دیگران از پشتیبانی شان گرفته اند به راحتی میتوان به این نتیجه رسید که برای انتخاب یک همراه مناسب، این افراد معمولا ارجحیت دارند. مقصود نویسنده اصلا این نیست که مشاوره این افراد را بینقص نشان دهد ولی مطمنئنا هم عقیدهاید که نزدیکی و هم زاد پنداریای را که از این افراد دریافت میکنید هیچ کجای دیگر نخواهید یافت. تفاوت بسیاری است میان “این کار را باید بکنی تا موفق شوی” و “من این کار را کردم و موفق شدم و به تو هم توصیه میکنم!” نباید از تاثیرات ذهنی و روانی روی عملکرد جسمانی غافل شد.
چیزی که فوق العاده اهمیت دارد و باید همیشه به یاد داشته باشد این است که مشاور شما چه تواناترین فرد رشته خودش باشد و چه ضعیف ترین و ناشناخته ترینشان، باز هم کسی که “کار” را انجام میدهد خود شمایید! اول و آخر را خودتان میسازید و پشتیبانتان کمک میکند در طول مسیر از حداکثر پتانسیل خود استفاده کنید ولی به هیچ وجه نمیتواند و نباید به جای شما چیزی بسازد! ترمودینامیک واکنش های شیمیایی و شرایط انجام واکنش و نقش کاتالیزور را که میدانید؟! این مثال تا حد بسیار زیادی اینجا هم کاربرد دارد: اگر انگیزه شما برای درس خواندن به صفر میل کند یا مشکلات جدی و اساسی درسی و آموزشی یا حتی جسمی و روانی داشته باشید، انتظار معجزه داشتن خیلی عاقلانه نیست! واکنش شما [موفقیت تحصیلی؛ مثلا در کنکور] حکم یک واکنش غیر خود به خودی با دلتای جی منفی را دارد [بهطور معمول نباید انتظار وقوعش را داشت] چه برسد به اینکه یک واکنش کامل یکطرفه بخواهید! [مثلا پذیرش در رشته-دانشگاه های برتر]. اما حتی این واکنش ها را هم میتوان با جفت کردن یک واکنش خود به خودی به انجام رساند [با تلاش بسیار زیاد و سازمان یافته] و به هیچ عنوان قصد نداریم آنها را غیرممکن جلوه دهیم.
در انتها برگردیم به نکتهای که در آغاز اشاره کردم. هنوز هم میتوان بدون پشتیبانی مستقیم کسی غیر از خود به موفقیت مطلوب رسید ولی چرا دیگر آن را به کسی توصیه نمیکنم؟ ساده است: صرفه جویی در زمان، انرژی و استفاده حداکثری از پتانسیل خود برای تلاش در جهت هدف و نه مسائل جانبی پیرامون آن. آیا حاضر هستید که زمانی را برای تنظیم کامل برنامه های خود اختصاص دهید؟ چقدر از برنامه ریزی مناسب خود آگاهی دارید؟ آیا میتوانید به تنهایی به اندازه کافی درباره رشته های تحصیلی موردنظر خود و دانستنی های ضروری پیرامون آن تحقیق کنید؟ آیا قادر هستید نقاط ضعف و قوت خود را به شکل واقع بینانه بررسی کنید و راهکارهای تقویت اولی و نگداری دومی را شناسایی و اجرا کنید؟ آیا زمان و انرژی تان در کنار درس خواندن برای این موارد کفایت میکند؟ آیا درباره مسیرهایی که افرادی که موفقیت مطلوب شما را کسب کرده اند، طی کرده اند و شباهت ها و تفاوت های این مسیرها به اندازه کافی آگاهی دارید یا فقط اینها را از زبان دیگرانی میشنوید که یا صلاحیت کافی ندارند یا از اعتبار پایینی حتی در نزد همین افراد برخوردارند و یا کسانی که به وضوح منافع اقتصادیشان انگیزه اصلیشان را تشکیل میدهد؟
هنوز هم بهنظرتان دریافت مشاوره فایدهای ندارد؟
دیدگاهتان را بنویسید